و القاعده هم درصدد بازسازی و استقرار دوباره پایگاههای خود در پاکستان و افغانستان است. اینها همان جملاتی هستند که هر روز بارها و بارها از طریق رادیو و تلویزیون یا در میان شعارهای تبلیغاتی یک نامزد انتخاباتی شنیده میشود و فکر و خیال مردم گوشه و کنار جهان را به خود مشغول میکند.
در میان همه این جنجالها تمایز میان درک حقایق از موضوعاتی غیر واقعی به سختی امکانپذیر است. اما جالب این که در این میانه پر همهمه دانشگاه سایمون فریزر کانادا هفته گذشته تحلیلی مستقل و دقیق در مورد اطلاعات و آمار مربوط به تروریسم منتشر کرد که بدون شک آنچه این گزارش جنجالی ارائه میدهد همه را شگفتزده خواهد کرد.
گزارش دانشگاه سیمون فریزر به خوبی دلایل ترس همیشگی مردم جهان را بازگو میکند. مرکز ملی مبارزه با تروریسم که در رابطه با حملات تروریستی تحقیق میکند طی گزارشی اعلام کرد طی سالهای 2005 تا 2006 میلادی میزان حملات تروریستی در گستره جهانی 41 درصد افزایش داشته که این روند رو به رشد در سال 2007 میلادی نیز همچنان ادامه داشته است.
این در حالی است که یک سازمان دولتی دیگر با نام سازمان پیشگیری از تروریسم اعلام کرده است که شمار کشتهشدگان ناشی از حملات تروریستی طی سالهای 1998 تا 2006 میلادی هر ساله به صورتی غیر قابل باور 450 درصد افزایش داشته است! در این میان گزارش سوم هم که با عنوان مطالعه تروریسم و رفتارهای واکنشی توسط دولتمردان کاخ سفید منتشر شده است، آماری معادل 75 درصد افزایش در سال 2004 را نشان میدهد.
این آخرین آماری است که از سوی این نهاد به طور رسمی اعلام شده است. جالب این که در میان همه طول و تفصیلهای گزارشهای فوق، دانشگاه سیمون فریزر ادعا کرده است که هر سه این گزارشها دارای یک مشکل مشترک هستند: در تمامی این سه گزارش تلفات غیرنظامیان در جنگ عراق در کنار آمار تلفات ناشی از تروریسم ذکر شده است که اینگونه محاسبات چندان عاقلانه نیست.
عراق یک منطقه جنگی است و مانند سایر مناطق جنگی جهان شمار بسیاری از کشتهشدگان را در این مناطق، غیرنظامیان تشکیل میدهند.
پروفسور اندرو مک معتقد است: «طی 30 سال گذشته، جنگهای داخلی در کشورهای کنگو، آنگولا، لیبریا، سیرالئون، اوگاندا، بوسنی، گواتمالا و سایر کشورهای بحرانزده مانند عراق، تعداد فراوانی قربانی غیرنظامی داشتهاند، اما با وجود این که کشتار مردم در این کشورها عمدی و از سوی مقاصد سیاسی بوده و حتی توسط گروههای غیردولتی انجام گرفته است ولیکن هیچگاه همین نهادهای دولتی که به بیان گزارشهای پیشین پرداختهاند از آنها به عنوان تلفات ناشی از تروریسم یاد نمیکنند!»
مک در این راستا دو مثال عینی بیان میکند. نخست در سال 2004 میلادی که شبهنظامیان جانجاوید حداقل 723 غیرنظامی را در سودان به قتل رساندند موسسه پیشگیری از تروریسم هیچگونه تلفات ناشی از تروریسم را در سودان به ثبت نرساند. این در حالی است که موسسه مطالعه تروریسم شمار کشتهشدگان را صرفا 17 نفر یاد کرد.
در کنگو هم در سال 1999 میلادی، در حالی که مطالعات آزاد آمار کشتهشدگان را صدها نفر نشان میداد ولی موسسه پیشگیری از تروریسم آمار کشتهشدگان ناشی از تروریسم را صفر و موسسه مطالعه تروریسم شمار 7 تن را در لیست قربانیان حملات تروریستی نام برد. اما عراق همه آمار و ارقام را منحرف میکند. در آمارهای مرکز ملی مبارزه با تروریسم و موسسه پیشگیری از تروریسم آماری حدود 80 درصد تلفات در عراق ذکر شده است. اما اگر مساله جنگ در عراق را کنار بگذاریم به این نتیجه دست مییابیم که طی 5 سال گذشته نه تنها بر شمار کشتهشدگان حملات تروریستی افزوده نشده بلکه به میزان قابل توجهی نیز از آن کاسته شده است.
بنا به گزارشهای دو موسسه مطالعه تروریسم و پیشگیری از تروریسم، آمار تلفات تروریستی بدون توجه به عراق از سال2001 تاکنون حدود 40 درصد کمتر شده است.
در تحقیق آزاد دیگری که در نوع خود منحصربهفرد است، موسسه اینتل سنتر میزان حملات مهم القاعده را طی 10 سال گذشته مورد بررسی قرار داده است.
طبق این تحقیقات گسترده شمار حملات نیروهای القاعده نسبت به سال 2004 میلادی 65 درصد کاهش یافته است. این در حالی است که آمار کشته شدگان این حملات نیز در مقایسه با سالهای اوج فعالیت القاعده نزدیک به 90 درصد تنزل داشته است.
گزارش دانشگاه سیمون فریزر نشان میدهد که کاهش میزان تلفات در حملههای تروریستی وابسته به عوامل مختلفی نظیر انجام عملیاتهای موفقیتآمیز ضد تروریستی در بسیاری از کشورها و اختلافات درونی در گروههای تروریستی است. اما مهمترین دلیل کاهش اینگونه حملات از نگاه کارشناسان دانشگاه سیمون فریزر کاهش حمایت کشورهای مسلمان جهان از سازمانهای تروریستی طی 5 سال گذشته است.
این مسئله برای گروهکی مانند القاعده که برخاسته از دل جامعهای مسلمان است بسیار ناگوار خواهد بود. نظرسنجی شبکههای ABC و BBC در سال 2007 میلادی در افغانستان نشان داد که حمایت مردم این کشور از نیروهای مبارز افراطی به یک درصد رسیده است.
این در حالی است که در نواحی شمالی پاکستان هم که مهمترین مراکز استقرار نیروهای القاعده به شمار میروند میزان طرفداری از بن لادن از 70 درصد در ماه آگوست 2007 به 4 درصد در ژانویه 2008 رسیده است.
هر چند که عدهای این کاهش مقبولیت او را به دلیل ترور بینظیر بوتو میدانند اما این مسئله خود به تنهایی میتواند بازگوی رویکردی رو به رشد در میان مردم منطقه باشد. گویا با هر حمله تروریستی در هر نقطه از جهان محبوبیت آنها نیز میان مردم کاهش مییابد.
پروفسور مک میگوید: «در حال حاضر روند کاهش مقبولیت در میان کشورهای مسلمان، یکی پس از دیگری در پیش است تا جایی که رویکردهای استراتژیک چنین مسئلهای در مناطق مختلف جهان بسیار دارای اهمیت است، چنانچه همواره در طول تاریخ شاهد بودهایم با کاهش حمایتهای مردمی از فعالیت گروههای تروریستی دیر یا زود انهدام و متلاشی شدن همه گروههای تروریسم نیز از راه رسیده است.»
جالب آن که به دنبال تحقیق مرکز مدیریت بحرانها و توسعه بینالمللی دانشگاه مریلند تعداد نهادهای تروریستی در گستره کشورهای خاورمیانه از سال 1985 تا 2004 میلادی 54 درصد کاهش یافته است. این در حالی است که تمامی این گروهها به جای استفاده از روشهای خشونتآمیز سعی داشتهاند که طی این سالها از روشی کاملا مسالمتآمیز وارد بحث شوند.
این رویکرد تسامحی طی این دوران به سه برابر میزان پیشین آن رسیده است.
دنیا سراسر از اخبار افزایش حملات تروریستی و مخاطراتی است که هر لحظه و هر جا مردم جهان بهخصوص آمریکاییها را تهدید میکند اما چرا مردم آمریکا نباید نسبت به مطالعاتی از این دست و پژوهشهایی مانند گزارش دانشگاه سیمون فریزر که از سوی افراد مطلع و دانشگاهی انجام شده و حتی به اطلاع سازمان ملل نیز رسیده است، آگاه شوند؟ این گزارشها مبحثی به گستردگی همه کشورهای جهان از کانادا تا استرالیا را شامل میشوند در حالی که تمامی ساکنان این پهنه عظیم جغرافیایی از آنها غافل هستند.
همه باید بدانند که این گزارشها هیچگاه اعلام نمیشوند، فقط به یک دلیل! سرتاسر اینگونه گزارشها با واقعیات تکاندهندهشان با فضای ترس و وحشتی که جهانیان مدتها است آن را پذیرفتهاند هیچ تطابقی ندارد!
همشهری امارات